[ امتیاز :
] [ نتیجه : 3 ]شایدم قدیمی >_< 1" />
[ امتیاز :
] [ نتیجه : 3 ]وقتی دختر میبینه پسره بیخیالش نمیشه تصمیم میگیره پسرو امتحان کنه برا همین جواب پیام های سرو نمیده تا یه روز بایه پسر دیگه دست به یکی میکنه ومتن پیام زیرو به پسر غریبه میده که پسرک قصه ما ارسال کنه:
سلام اقا امیر عشقت با من دوسته وتصمیم ازدواج گرقتیم.
پسر سریع به عشقش این پیام میده:من تورودوس دارم تو رو خدا برگرد توروخدا قسمت میدم .
پسر این پیام را چند بار ارسال میکنه اخرشم دخترک برای اینکه خیالش بابت پسرک تخت باشد دوباره این نقشه رو اجرا میکنه اما پسر بیخیالش نمیشود ودوباره به دخترک التماس میکند که برگردد.دختر که حالا میدونس پسر از ته دل عاشقش هس درخواست پسرو قبول میکند دختر بعد از یه مدت حرف زدن با پسر میپرسد اگه بچه دار شدیم دوس دارم نام پسرمو ارین بزارم و اگه دختر شد دوس دارم ایناز بزارم حالا تو چی دوس داری بزاری پسر که از اسم ها خوشش اومده بود گفت ایناز وارین بهترینن همین اسمو میزاریم.
چند روز گزشت و این مهرومحبت بین این دو نفر بیتر وبیشتر میشد.
.......................................................................ناگفته نماند اسم پسرک امیر و اسم دخترک آیلار هس.........................
یه مدت که گزشتعروسی عمو کوچیکه آیلار بود دختر وقتی از عروسی بر میگرده پسر بهش میگه عروسی خوش گزشت دختر درجوابش میگه:نه مادربزرگم فوت کرد وحال باید بریم مراسم عزا
دختر وقتی از مراسم عزا برمیگردد برای پسر این پیامو ارسال میکند:
امیر عشقم دیگه دارم میرم برای همیشه از این دنیا میرم شاید توفکر کنی من میخوام باتو تموم کنم ولی به خدا اصلا اونطوری نیست ........مواظب خودت باش مهندس کوچولویه من .......فقط یه آرزو مو براورده کن وقتی بچه دار شدی اسمه شون رو بزار آیناز وآرین........حلالم کن.........خدا حافظ برای همیشه جیگر گوشه ی من مهندس کوچولویه من فقط یادت باشه خیلی دوست دارم امیرم
وقتی پسر این پیامو میخوند بغض میکند وکسیم نمیتونس جلو گریه پسرو بگیرد.
سالها میگزرد وپسر در منطقه شمال بسیار مشهور میشود وبزرگترین دامداریو در منطقه GMG (یعنی همون گلستان مازندران گیلان) اداره میکند وزمانی که بچه دار میشود به بخاطر عشقش آیلار اسمشون رو میزارد آیناز وآرین.
حالا ایناز وارین بزرگ شدن والان مهندس عمران هستن وپروژ های بزرگ در پاریس را دارن اداره میکنند .آیناز وآرین هستن ولی ایلار کو
[ امتیاز :
] [ نتیجه : 3 ]یه چیز میگم بگو باشه
یه ماچ میدی دلم وا شه !؟
بوسه ای دیگر سر آن مینهم / لحظه دیگر به تو پس میدهم !
گرفتی بگو آره / نشد بگو دوباره !
یه بوسه بده واسه مریض میخوام ، آخه بوسه هات داره حکم دارو !
پرده چشماتو آروم میکشم روی چشات
بوسه دوستت دارم رو میگیرم از گونه هات
شب به خیر احساس من . . .
اگه کسی اونجا نبود ، یواشکی بوست کنم !
و داغی بوسه ام را به پیشانی ات به یادگار میگذارم و دست نوازشم را به موهایت
هدیه میکنم ، که تا عمر داری مرا از خاطر نبری . . .
۶ بوسه نوشت ز گوشه لب
۲ تا صبح
۲ تا ظهر
و ۲ تا شب!
رفتی و بجا مانده آتشی به جای تو
هدیه ای برای تو . . .
دوستت دارم
بوسه آغازی برای ما شدن / لحظه ای با دلبری تنها شدن
بوسه آتش می زند بر جسم و جان / بوسه یعنی عشق من با من بمان . . .
کاش میشد عشق را تقسیم کرد / مثل تک شاخه گلی تقدیم کرد
هروقت از جلو آینه رد شدی ، این دوست منم ببوس !
تنم را بسوزان در آغوش خوش / که فردا نیابند خاکسترم . . .
هیچ وقت کهنه نمی شه / دوستت دارم کثافت!
ناز آن رویی که بوسش مال ماست !
که دگر باز از این گونه خطاها نکنم
بوسه دادی و چو برخواست لبت از لب من
توبه کردم که دگر توبه بیجا نکنم !
مشترک مورد نظر خوشگله !
بوسیدنش مشکله !
تا سیاره اورانوس ، یه آتلانتیس پر از بوس
واسه شیرین ترین دوست !
او به فکر لذت و غافل که من / طالبم آن لذت جاوید را . . .
خوشتر از این آرزویی است / دهان کوچکت را بوسه دادن . . .
میبوسمت
ممنونم بخاطر اینکه بهترین و شگرف ترین دوست و همدم منی . . .
تو بیا , در را تماما باز کن / هر چه میخواهی برایم ناز کن
من غرورم را شکستم , داشتی ؟ / آمدم , حالا تو با من آشتی ؟
پاییزترینی تو !
کــه بــا دلــهره تــو را بـــبوسـم !
مثل ِ گنجــشک هــا
کــه هــرگــز
آســوده از زمیـن ، دانــه برنمـی چیـنند!
درک و هم را فهمیدن و حس به هم رسیدنه . . .
بوسه ای دیگر سر آن مینهم / لحظه دیگر به تو پس میدهم!
اگه کسی اونجا نبود ، یواشکی بوست کنم !
[ امتیاز :
] [ نتیجه : 3 ]
[ امتیاز :
] [ نتیجه : 3 ]در قلبم یکی مرا صدا میزند ، میشنوم، یکی نام مرا فریاد میزند ، حس میکنم یکی مرا احساس میکنددر قلبم یکی بی قرار نشسته ، به عشق همیشه با هم بودن با رویاهای قلبم عهد بسته
در قلبم یکی مرا صدا میزند ، یکی درد دلهای مرا جواب میدهد، هر زمان شادم او شاد است و هر زمان که غمگینم، او نیز پر از غم است
من تنها یکی را در قلبم دارم ، همانی که تنهایی ام را با عشق پر کرده ، همانی که رویاهایم را به حقیقت نزدیک کرده
تو در قلبمی و مرا درک میکنی ، تو میفهمی و مرا آرام میکنی ، میدانی چقدر دوستت دارم و به خاطر همین است که سکوت میکنیهمین سکوت است نشانه عشق تو ، چه زیباست در آن لحظه لبخند روی لبان تو
خودت میدانی که میدهی به من نفس ، خودت میدانی چه هستی برایم ، چه کردی با دلم ، من چه کسی بودم و اینک با تو چه شده ام!
بقیه در ادامه مطلب
[ امتیاز :
] [ نتیجه : 3 ]با اجازه استاد نظامی گنجوی
این روزا عمر عاشقی دوروزه
ایشالا پیر عاشقی بسوزه
بلا به دور از این دلای عاشق
که جمعه عاشقند و شنبه فارغ!
گذاشته روی میز من ، یه پوشه
که اسم عشقهای بنده توشه
زری، پری،سکینه، زهره، سارا
وجیهه و ملیحه و ثریا
نگین و نازی و شهین و نسرین
مهین و مهری و پرند و پروین
بقیه در ادامه مطلب
[ امتیاز :
] [ نتیجه : 3 ]من زانوی غم بغل نمی گیرم!
من تمام بغضم را بر میدارم
میان میدان می ایستم
ومی رقصم ومی رقصم و می رقصم
آنقدر می چرخم و می رقصم
تا مست شوم
تلو تلو کنان در شهر به راه بی افتم
و از هر صورت مهربانی میپرسم:
شما او را ندیدید؟
او اینجا بود
همین جا ؛ همه جا
بگذار مردم خیال کنند من به مثال خودشان مست گشته ام
بگذار میان خودمان بماند
که خیال تو چنان در من انقلابی به راه می اندازد
که من با یک رقص که هیچ؛ با یک لیوان آب هم مست می شوم!
من زانوی غم بغل نمیگیرم هیچگاه
من دست تو را میگیرم
و آنقدر روی جدول های خیابان لی لی بازی می کنم
تا تو
از واقعیت بیایی
دستم را بگیری
و بگویی:
بازی بس است!
من امده ام
باید به خانه کوچک خوشبختیمان برویم
[ امتیاز :
] [ نتیجه : 3 ]خيلي صبر كرده بود
انتظار ، سكوت
اين واژه هاي بي رحم دست هاي سرد ، بيقراري در دل شب...
زير چشم هاي عسلي ، گود رفته..
نفسش به شماره و چشم هاش از سو افتاده
همه مردم شهر هم به اين سكوت سرازير شدند
در شهر خبر از هيچ ، نبود...
و فقط يك تو با يك تو ، آرام آرام كوچه هاي قديمي رو متر ميكرد !
با قدم.. با كت و شلوار خاكستري..
با كيف چرم مشكي..
با عينك از نا افتاده ..
با دلي كه سوخت رفت به فراموشي
[ امتیاز :
] [ نتیجه : 3 ]